صندلی شکسته

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

صندلی شکسته

هر چه گشتیم در این شهر نبوداهل دلی . . . . . که بداند غم دلتنگی وتنهائی ما

یادآوری

آنقدر از زندگانی دلگیر و دلسردم که روزی اگر بمیرم مر گ خود را جشن می گیرم می بخشم کسانی را که هر چه خواستند با من ، با دلم ، با احساسم کردند و مرا در دور دست خودم تنها گذاردند و من امروز به پایان خودم نزدیکم ،
پروردگارا. به من بیاموز در این فرصت حیاتم آهی نکشم برای کسانی که دلم را شکستند.

پروردگارا
به من بیاموز دوست بدارم کسانی را که دوستم ندارند "گریه کنم برای کسانی که هیچگاه غم مرا نخوردند"لبخند بزنم به کسانی که هرگز تبسمی به صورتم ننواختند و عشق بورزم به کسانی که عاشقم نیستند

کاش انسانها همانطور که از شکستن تکه ای شیشه بر میگردند و نگاهش میکنند وقتی دل مرا شکستند ، یکبار بر میگشتند فقط نیم نگاهی میکردند .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد